ریشهشناسی و تعریف
ادب واژهای است معرب از فارسی. این واژه از دیدگاه واژه شناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمدهاست.برخی نیز در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کردهاند و گفتهاند که ادب یا فرهنگ همان دانش میباشد و با علم فرق چندانی ندارد.
اما ادب در معنی اصطلاحی آن از دیدگاه ادبای قدیم کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی، برخی پرهیز از انواع خطاها و برخی آن را مانند فرشتهای دانستهاند که صاحبش را از ناشایستیها باز میدارد.
اما علم ادب (ادبیات) یا سخنسنجی در دیدگاه پیشینیان اشاره داشتهاست به دانش آشنایی با نظم و نثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن. اما برخی ادیب را کسی میدانستند که عالم بر علوم نحو، لغت، صرف، معنی، بیان، عروض، قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرضالشعر، انشا، محاضرات و تاریخ را هم جزو آنها دانستهاند.
یکی از تعریفهای جامع از علم ادب را احمد هاشمی در کتاب جواهرالادب آوردهاست. وی این علم را شامل چهار رکن دانسته که به این شرح هستند:
۱. قوای فطری و عقلی: که شامل هوش، خیال، حافظه، حس و ذوق میشود.
۲. قوانین و اصول نظم و نثر و حسن تألیف و انواع انشا و شعر و فنون سخنرانی.
۳. مطالعهٔ آثار شیواسخنان و پژوهش کامل در جرئیات آنها.
۴. کوشش بسیار در جهت تسلط بر سبک های ادبای قدیم و پیروی از زبانآوران و شیواسخنان در حل و عقد نظم و نثر.
واژهٔ ادبیات بسته به این که چه کسی آن را به کار ببرد معانی متفاوتی مییابد. ادبیات را میتوان برای اشاره به هر نوع مدرک نمادین مانند تصویر نیز استفاده کرد. به بیان بهتر این اصطلاح را میتوان برای اشاره به هر نوع مجموعهای از حروف استفاده کرد. امام جعفر صادق علیه السلام فیلسوف و دانشمند مسلمان، ادبیات را به این شکل توصیف کردهاست: «ادبیات، لباسی است که شخص بر تن گفتهها و نوشتههای خویش میکند تا آن را زیباتر جلوه دهد». ادبیات برشی از زندگی است که به آن معنا و جهت داده و بر اساس دید مخاطب تفسیری هنری از جهان را ارائه میدهد. بارها رخ دادهاست که متونی که ادبیات را میسازند این مرزها را شکستهاند. رومان جاکوبسون که یک فرمالیست روسی است ادبیات را «خشونتی سازمانیافته بر علیه گفتار عادی» توصیف میکند و به این شکل میخواهد انحراف ادبیات از ساختار محاورهای و روزمره از کاربرد واژهها را نشان دهد. داستانهای مصور، ابرمتنها و نقاشیهای غارها هر کدام در زمان خود مرزهای ادبیات را گسترش بیشتری دادهاند.
مردم غالباً بین ادبیات و آثار مکتوب دیگر تفاوت قائل میشوند. اصطلاحات «تخیل ادبی» و «شایستگی ادبی» غالباً به منظور تشخیص آثار ادبی از یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند. مثلاً تقریباً تمام انسانهای باسواد دنیا آثار چالز دیکنز را در زمرهٔ «ادبیات» تلقی میکنند در حالی که برخی از منتقدین، آثار جفری آرچر را شایستهٔ گنجانده شدن تحت عنوان «ادبیات انگلیسی» نمیدانند. گاهی اوقات ممکن است منتقدان برخی از آثار را به دلایلی همچون سطح پایین دستور زبان و نحو، داشتن خط داستانی ، باورنکردنی یا گسیخته و یا داشتن شخصیتهای متناقض یا غیرقابلباور از زمرهٔ آثار ادبی حذف کنند.