سبکهای شعر کهن فارسی
سبک هندی
از قرن نهم هجری به بعد به علت استقبال دربار ادب پرور هند از شاعران پارسی گوی، و همچنین به علت عدم توجه پادشاهان صفوی به اشعار متداول مدحی، گروهی از گویندگان به هندوستان رفتند و در آنجا به کار شعر و شاعری پرداختند. اینان بهواسطهٔ دوری از مرکز زبان و تمایل به اظهار قدرت در بیان مفاهیم و نکات دقیق و حس نوجویی و تفنن دوستی و به سبب تاثیر زبان و فرهنگ هندی و دیگر عوامل محیط، سبکی به وجود آوردند که سبک هندی نامیده می شود. برخی ار ادبا این سبک را سبک اصفهانی نیز نامیده اند. این سبک تقریبا از قرن نهم تا سیزدهم هجری ادامه داشت و از ویژگیهای آن، تعبیرات و تشبیهات و کنایات ظریف و دقیق و باریک و ترکیبات و معانی پیچیده و دشوار را می توان نام برد.
سرایندگان سبک هندی
از میان گویندگانی که به این سبک شعر سروده اند نام اینان در خور ذکر است:
- کلیم کاشانی
- نظیری نیشابوری
- عرفی شیرازی
- عبدالقادر بیدل
- صائب تبریزی
- غنی کشمیری
- وحید قزوینی
- طالب آملی
تک بیتیها
از گویندگان این سبک، تک بیتیهای نغز و دلاویزی برجای مانده است که اغلب صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
اقبال خصم هرچه فزونتر شود نکوست | فواره چون بلند شود سرنگون شود |
دست طمع چو پیش کسان می کنی دراز | پل بستهای که بگذری از آبروی خویش |
اظهار عجز پیش ستمپیشگان خطاست | اشک کباب باعث طغیان آتش است |
آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد | خواب در وقت سحرگاه گران می گردد |
ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونتر است | بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را | |
(صائب تبریزی) |
ما ز آغاز و ز انجام جهان بیخبریم | اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است | |
روزگار اندر کمین بخت ماست | دزد، دائم در پی خوابیده است | |
(کلیم کاشانی) |
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد |
|
خمیر مایهٔ دکان شیشهگر سنگ است |
|
|
(طاهر قزوینی) |
سبک خراسانی
-
دورهٔ تکوین
-
دورهٔ سامانی
-
دورهٔ غزنوی و اوایل دورهٔ سلجوقی
از ویژگیهای سبک خراسانی - که به سبک ترکستانی هم معروف است- میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. آثار این سبک بر قیدها و سنّتهای لفظی و صوری تکیه دارد.
۲. این آثار از تسلسلهای منطقی معانی و شکوه الفاظ برخوردار است و بهصورتی متین، واقعیّت را به شکل دستگاهی منظّم و قابل قبول نمایش میدهد.
۳. این سبک کمی قبل از سدهٔ چهارم تا سدهٔ ششم هجری قمری رواج داشت و پس از آن هم ادامه یافت.
اشعار این سبک از حیث نوع، بیشتر قصیده و از لحاظ لفظ، ساده، روان و عاری از ترکیبات دشوار بوده و واژههای عربی در آن اندک است. از لحاظ معنی نیز صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبهات سده و ملموس، از اختصاصات مهم این سبک است.
مضمون
مضمون بیشتر اشعار این سبک، وصف طبیعت و مدیحه و شرح قتوحات پادشاهان و گاه پندو اندرز بوده است.
نمونه:
مرا بسود و فروریخت هرچه دندان بود | نبود دندان، لا، بل چراغ تابان بود | |
سپید سیم رده بود و درو مرجان بود | ستارهٔ سحری بود و قطرهٔ باران بود | |
دلم خزانهٔ پر گنج بود، گنج سخن | نشان نامهٔ ما مهر و شعر عنوان بود | |
همیشه شاد و ندانستمی که غم چه بود | دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود | |
(رودکی) |
از صاحبان سبک این دوره میتوان به شاعران زیر اشاره کرد:
رودکی، شهید بلخی، ابوشکور بلخی، منجیک ترمذی، کسایی مروزی، دقیقی طوسی، فردوسی، عنصری بلخی، فرخی، غضایری رازی، عسجدی، منوچهری دامغانی، فخرالدین اسعد گرگانی، مسعود سعد سلمان، امیر معزی، ابوالفرج رونی، ناصر خسرو و سنایی غزنوی
سبک عراقی
تاریخچه و زمینه پیدایش
سبک عراقی با پیدایی سلجوقیان در خراسان آن روز و اتابکان در عراق و آذربایجان به وجود آمد .در این زمان ( سدهی ششم ) بخشهایی از غرب ایران را نیز عراق میگفتند اما برای تمایز با بخش میانرودان، آنجا را عراق عرب و اینجا را عراق عجم مینامیدند. در این زمان گرانیگاه ادبی ایران به آذربایجان و عراق عجم منتقل شد. در این دوران بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارس مختلف دینی تأسیس شد . تفسیر و منطق و حکمت و ادب تازی در این مدارس تدریس می شد . شاعران و ادیبان نیز با آن هاآشنا می شدند.
رواج شعر پارسی در پارس و آذربایجان سبب شد که در شعر فارسی تحولی اساسی به وجود آید این تحول را می توان قبل از همه در شعرانوری و ظهیر فاریابی مشاهده کرد. انوری نخستین کسی است که از یک طرف قصاید و مدایح اغراق آمیز و پرصنعت را وارد شعر کرد و از طرف دیگر غزل های لطیف و پرشور سرود. پرچم دار شیوه تازه در ایران خاقانی و نظامی گنجوی شدند و در عراق جمال الدین اصفهانی و پسرش کمال الدین این شیوه را برگزیدند و سعدی و حافظ آن را به اوج رساندند.نظامی داستانسرایی عاشقانه را به زیباترین شکل خویش به سامان رسانید.
خصوصیات سبک
اساس سبک عراقی همان سبک خراسانی ست با این تفاوت که در آن واژه های عربی فراوان تر شده و نیز به دلیل جا به جایی مراکز قدرت و گسترش علوم در حوزه های آموزش علمی و فرهنگی شهرهای مختلف ایران ، واژه های علمی و حِکمی و فلسفی و دینی و نجومی و پزشکی در آثار شاعران وارد شده ورنگ و زنگ یا جلوه ی خود را به شعر شاعران سبک عراقی بخشیده است.
در این سبک، قصیده بیشتر جای خود را به غزل، و سادگی و روانی و استحکام جای خود را به لطافت و کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایات زیبا و تازه و در عین حال دقیق و باریک داد و واژههای عربی نیز فزونی گرفت. با ورود تصوف و عرفان در شعر، گویندگان عارفی چون سنایی، عطار، مولوی، حافظ و دهها شاعر دیگر ظهور کردند. در ضمن مضامین اخلاقی و تربیتی و پند و اندرز جای مدایح مبالغه آمیز را گرفت.
معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با بزرگ نمایی ها و فروتنی فراوان نسبت به ممدوح همراه است. هجو و هزل نیز هست که بیش از دوره قبل رواج می یابد، و کسانی مانند انوری و سوزنی سمرقندی و خاقانی هجوهای تند و هزل های بسیار می گویند. عشق و عرفان و اخلاق از درونمایه های رایج در این سبک است. غزل که ابتدا انوری آن را به صورت یک نوع جدید ارائه می دهد، در شعر بیشتر شاعران این دوره آزمایش می شود. با این همه اوج آن در غزل سعدی و حافظ جلوه گر می شود. قالبهای شعری، گذشته از قصیده که انوری و خاقانی و جمال الدین اصفهانی و ظهیر فاریابی آن را به اوج می رسانند، قالب مثنوی و غزل رواج فراوان می یابد. در پنچ گنج نظامی گنجوی نوعی جدید از انواع ادبی را در قالب مثنوی ارائه می دهد. شاعران فارس و اصفهان هر چند شیوه جمال الدین اصفهانی را می پسندند اما قالب غزل را بر قالبهای دیگر ترجیح می دهند. فارس مرکز غزلسرایی به سبک عراقی می شود. سعدی و حافظ خداوندان غزل هر یک شیوه تازه ای می آفرینند. شیوه عراقی البته در غزل با آنچه در قصیده و مثنوی هست تفاوت دارد. توجه به زیبایی کلمه و سادگی و خوش آهنگی که در واقع سبک خاص سعدی است در غزل تاثیر می گذارد و کسانی مانند سلمان و خواجو و همام و اوحدی و امیرخسرو دهلوی و جامی چه در فارس و چه در جاهای دیگر آن شیوه را در نظر دارند. با این همه حافظ تحولی بزرگ در غرل فارسی ایجاد می کند و سبکی منتقل و آزاد که آن را سبک والا باید خواند می آفریند. در سبک عراقی قالب مثنوی و غزل اهمیت بیشتری پیدا می کند و تا دوره های بعد ادامه می یابد. شعر به لهجه های محلی به سبب ناامنی ها و فقر و سیه روزی مردم فراموش شد و زبان به سوی پیچیدگی و ابهام پیش رفت.میزان زیادی کلمهها و اصطلاحهای عربی و قرآنی و مانند آن در شعرها و نوشتهها وارد شد.
نمونهها
به عمر خویش مدح کس نگفتم | دری از بهر دنیا من نسفتم | |
(عطار)
|
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد | نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد | |
(حافظ)
|
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم | که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم | |
کریمان جان فدای دوست کردند | سگی بگذار آخر مردمانیم | |
(مولوی) |
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی | زنهار بد مکن که نکردست عاقلی |
هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است | گلست سعدی و در چشم دشمنان خار است | |
نور گیتی فروز چشمهٔ هور | زشت باشد به چشم موشک کور |
گوش تواند که همه عمر وی | نشنود آواز دف و چنگ و نی | |
دیده شکیبد ز تماشای باغ | بی گل و نسرین به سر آرد دماغ | |
ور نبود بالش آکنده پر | خواب توان کرد خزف زیر سر | |
ور نبود دلبر همخوابه پیش | دست توان کرد در آغوش خویش | |
وین شکم بی هنر پیچ پیچ | صبر ندارد که بسازد به هیچ | |
(سعدی) |
عشق تو بر بود زمن مایه مایی و منی | خود نبود عشق تو را چاره ز بی خویشتنی |
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس كاندر شب | چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد كالا | |
(سنایی) |